📌 پندانه
📌 #پندانه
🔸 روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند:
🔹 «استاد، چه شده که اینگونه اشک میریزید؟ آیا کسی به شما چیزی گفته؟»
🔸 شیخ جعفر در میان گریهها گفت: «آری، یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
🔹 همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
🔸 شیخ در جواب من می گوید:
«او به من گفت شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من میگویند.
آیا تو هم همانی هستی که همه میگویند؟! و این سؤال حالم را عجیب دگرگون کرد.
✅ تنها کانال رسمی استاد رائفی پور و جنبش مصاف
@masafiranian
🔸 روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند:
🔹 «استاد، چه شده که اینگونه اشک میریزید؟ آیا کسی به شما چیزی گفته؟»
🔸 شیخ جعفر در میان گریهها گفت: «آری، یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
🔹 همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
🔸 شیخ در جواب من می گوید:
«او به من گفت شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من میگویند.
آیا تو هم همانی هستی که همه میگویند؟! و این سؤال حالم را عجیب دگرگون کرد.
✅ تنها کانال رسمی استاد رائفی پور و جنبش مصاف
@masafiranian
۶۳۲
۲۸ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.