دلم چی میخواد ؟
دلم چی میخواد ؟
نمیدونم...
مثلا با پاییز از راه برس و تموم دلتنگیا و غصه هامونو بفرست با شهریور برن پی کارشون!
اصلا بیا بدون اینکه حرفی بزنی دست منو بگیر... هیچی نپرس...
من حاضرم تا ته دنیا باهات قدم بزنم
مثلا انقدر محکم دستامو بگیری که حس کنم تک تک انگشتام حتی دارن درگیر دوست داشتنت میشن!
مثل قدیم از روی جدولا راه برم و توهم مراقبم باشی که نیفتم.
از روی زمین یه تیکه برگ خشک شده بردارم و بگیرمش جلوی صورتم و تو از این کارای من قهقهه بزنی و یهو بگی که چقدر دلتنگ بچه بازیام بودی...
بهت بگم میدونی؟ تو که نبودی کسی نبود برای این بچه بازیام دلش بریزه
تو که نبودی خیلی بزرگ شده بودم...
تو شبای خنک مهر ماه بریم پارک فردوس و از دستفروش کنار خیابون لبوی روزنامه پیچ بخریم و با ولع شروع کنیم به خوردن!
تو هم مدام تکرار کنی که اصلا کل لذتش به کثیف بودنشه!
یا مثلا بریم بشینیم وسط پیاده رو و دو نفری جرئت حقیقت بازی کنیم؛ فقط من و تو!
بطریو بچرخونی و بپرسی جرئت یا حقیقت خانم؟
منم بگم جرئت آقا!
بی مقدمه و بدون اینکه حتی فکر کنی بگی منو ببوس!
خندم بگیره از این حرفت و تو در حالی که از پشت عینکت، با چشمای گرد شده نگاهم میکنی بهم بگی نخند دلبر! کسی که خربزه میخوره باید پای لرزشم بشینه عشق جان!
منم زیر لب بهت بگم دیوونه!
بعد چشمامو ببندم و سریع روی لپتو ببوسم و بعد با خجالت سرمو بندازم پایین
تو دستامو بگیری و بگی خانم جان عشقی که توش دیوونگی نباشه عشق نیست! عادته...
پس مطمئن باش من و تو عاشقیم!
ببین؛
من به اندازه ی کافی برای برگشتنت خیال بافی کردم...
حالا نوبت توئه که برگردی و تموم رویاهامو به واقعیت تبدیل کنی...
روزای عاشقونه و خوبی پیش روی ماست
فقط کافیه تو هم باشی...
اصلا تو برگرد
من قول میدم تو دل پاییز
با برگشتنت
بهار بشه...!
#نگارقاسمی
#بیا_😢
#التماس_دعا
#رَبَّنا_هَبْ_لَنا_مِنْ_أَزْواجِنا_وَ_ذُرِّیَّاتِنا_قُرَّةَ_أَعْیُنٍ_وَ_اجْعَلْنا_لِلْمُتَّقینَ_إِماماً
نمیدونم...
مثلا با پاییز از راه برس و تموم دلتنگیا و غصه هامونو بفرست با شهریور برن پی کارشون!
اصلا بیا بدون اینکه حرفی بزنی دست منو بگیر... هیچی نپرس...
من حاضرم تا ته دنیا باهات قدم بزنم
مثلا انقدر محکم دستامو بگیری که حس کنم تک تک انگشتام حتی دارن درگیر دوست داشتنت میشن!
مثل قدیم از روی جدولا راه برم و توهم مراقبم باشی که نیفتم.
از روی زمین یه تیکه برگ خشک شده بردارم و بگیرمش جلوی صورتم و تو از این کارای من قهقهه بزنی و یهو بگی که چقدر دلتنگ بچه بازیام بودی...
بهت بگم میدونی؟ تو که نبودی کسی نبود برای این بچه بازیام دلش بریزه
تو که نبودی خیلی بزرگ شده بودم...
تو شبای خنک مهر ماه بریم پارک فردوس و از دستفروش کنار خیابون لبوی روزنامه پیچ بخریم و با ولع شروع کنیم به خوردن!
تو هم مدام تکرار کنی که اصلا کل لذتش به کثیف بودنشه!
یا مثلا بریم بشینیم وسط پیاده رو و دو نفری جرئت حقیقت بازی کنیم؛ فقط من و تو!
بطریو بچرخونی و بپرسی جرئت یا حقیقت خانم؟
منم بگم جرئت آقا!
بی مقدمه و بدون اینکه حتی فکر کنی بگی منو ببوس!
خندم بگیره از این حرفت و تو در حالی که از پشت عینکت، با چشمای گرد شده نگاهم میکنی بهم بگی نخند دلبر! کسی که خربزه میخوره باید پای لرزشم بشینه عشق جان!
منم زیر لب بهت بگم دیوونه!
بعد چشمامو ببندم و سریع روی لپتو ببوسم و بعد با خجالت سرمو بندازم پایین
تو دستامو بگیری و بگی خانم جان عشقی که توش دیوونگی نباشه عشق نیست! عادته...
پس مطمئن باش من و تو عاشقیم!
ببین؛
من به اندازه ی کافی برای برگشتنت خیال بافی کردم...
حالا نوبت توئه که برگردی و تموم رویاهامو به واقعیت تبدیل کنی...
روزای عاشقونه و خوبی پیش روی ماست
فقط کافیه تو هم باشی...
اصلا تو برگرد
من قول میدم تو دل پاییز
با برگشتنت
بهار بشه...!
#نگارقاسمی
#بیا_😢
#التماس_دعا
#رَبَّنا_هَبْ_لَنا_مِنْ_أَزْواجِنا_وَ_ذُرِّیَّاتِنا_قُرَّةَ_أَعْیُنٍ_وَ_اجْعَلْنا_لِلْمُتَّقینَ_إِماماً
۷.۱k
۲۰ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.