رمان بازگشت دوباره
رمان بازگشت دوباره
قسمت اول
*شاهین*
تایگر-محموله رو بدین پولارو بگیرین
جان با چشماش ازم اجازه خواست تا محموله رو بده به اونا
همونطور که با فندک طلایم بازی میکردم با سر بهش گفتم محموله رو بده
ولی جان خودش میدونست نباید به تایگر اعتماد کنه برای همین گفت:
جان-اول پولا....
تایگر ابرو هاشو بالا داد و یه لبخند مسخره رو لبهاش نشوند و گفت:
تایگر:نه خوشم اومد ...ولی من تا محموله رو ندیدم پولارو نمیدم ......
-جان محموله رو بده بهشون حوصله مسخره بازی ندارم .....نمیخوام چرت و پرن بشنوم
تایگر دوباره زبونشو چزخوند تو دهن نحسش و یه چیز دیگه بلغور کرد
تایگر:اوووووووووو...جناب شاهین خان بالاخره مارو قابل دونستید که یه سخنی ...حرفی...دستوری...چیزی فرمودید !رسید به ما حوصله دیگه ندارید؟یا ...
جان-هی هی هی مواضب باش داری چی میخوری تایگر !
تایگر دستاشو به حالت تسلیم بالا برد و گفت:من تسلیم .....خب وقتو تلف نکنید
-محموله تو کامیونه ...
تایگر و افرادش میخواستن برن سمت کامیون که بازوش رو گرفتم و گفتم:
-اااا. ...همینطوری خشک و خالی ؟نچ نمیشه ..بگو پولا کجان ؟
تایگر پوزخند زد من از کسی که بهم پوزخند بزنه متنفرم حاظرم با همین دستام لباشو از صورتش جدا کنم ولی الان وقت دعوا نبود فعلا نه هنوز زوده
لپ تایگر رو کشیدم و گفتم:
پوزخند نزن ممکنه یه شاهین بیاد و با چنگالای تیزش دهنتتو از صورتت جدا کنه ها؟
زدم به شونش و گفتم:
-خب تایگر پولا ؟
تایگر-تو ون سفیده....
-ok
با اشاره جان یکی از نوچه هام رفت و داخل ون سفیده رو دید زد ببینم پولا هست یا نه
وقتی گفت پولا هست تایگر و افرادش به سمت کامیون حرکت کردند
شمارش معکوس رو داشتم با خودم میشماردم. ...1.....به کامیون خیلی نزدیک شدند 2......یکی از نوچه های تایگر داشت در کامیون رو باز میکرد 3......در باز شد و حالا وقتشه ..ادمای من از تو کامیون در اومدن .....آخ تایگراخ فکر کردی به همین راحتی 5ملیارد دولارو میدم و زرشک!؟
کلت مشکیم رو در آوردم و بلند گفتم :
-وقتشه!تایگر و زنده میخوام
درگیری شدت گرفت هرکی به هرکی تیر میزد توی این هیاهو دیدم تایگر داره آروم جیم میزنه هه....خیال کرده...
یه تیر زدم به لاستیک ماشینش که پنچر شد از تو ماشین نگاهی بهم انداخت ..
عرق ترس رو روی پیشونی بلندش می دیدم ..
لباش میلرزید مردمک چشماش کوچیک تر شده بود
یه پوز خند زدم و گفتم :
-جان ....تایگر رو بیارید .....زنده
جان-چشم
تایگر از ماشین آوردن بیرون .........
قسمت اول
*شاهین*
تایگر-محموله رو بدین پولارو بگیرین
جان با چشماش ازم اجازه خواست تا محموله رو بده به اونا
همونطور که با فندک طلایم بازی میکردم با سر بهش گفتم محموله رو بده
ولی جان خودش میدونست نباید به تایگر اعتماد کنه برای همین گفت:
جان-اول پولا....
تایگر ابرو هاشو بالا داد و یه لبخند مسخره رو لبهاش نشوند و گفت:
تایگر:نه خوشم اومد ...ولی من تا محموله رو ندیدم پولارو نمیدم ......
-جان محموله رو بده بهشون حوصله مسخره بازی ندارم .....نمیخوام چرت و پرن بشنوم
تایگر دوباره زبونشو چزخوند تو دهن نحسش و یه چیز دیگه بلغور کرد
تایگر:اوووووووووو...جناب شاهین خان بالاخره مارو قابل دونستید که یه سخنی ...حرفی...دستوری...چیزی فرمودید !رسید به ما حوصله دیگه ندارید؟یا ...
جان-هی هی هی مواضب باش داری چی میخوری تایگر !
تایگر دستاشو به حالت تسلیم بالا برد و گفت:من تسلیم .....خب وقتو تلف نکنید
-محموله تو کامیونه ...
تایگر و افرادش میخواستن برن سمت کامیون که بازوش رو گرفتم و گفتم:
-اااا. ...همینطوری خشک و خالی ؟نچ نمیشه ..بگو پولا کجان ؟
تایگر پوزخند زد من از کسی که بهم پوزخند بزنه متنفرم حاظرم با همین دستام لباشو از صورتش جدا کنم ولی الان وقت دعوا نبود فعلا نه هنوز زوده
لپ تایگر رو کشیدم و گفتم:
پوزخند نزن ممکنه یه شاهین بیاد و با چنگالای تیزش دهنتتو از صورتت جدا کنه ها؟
زدم به شونش و گفتم:
-خب تایگر پولا ؟
تایگر-تو ون سفیده....
-ok
با اشاره جان یکی از نوچه هام رفت و داخل ون سفیده رو دید زد ببینم پولا هست یا نه
وقتی گفت پولا هست تایگر و افرادش به سمت کامیون حرکت کردند
شمارش معکوس رو داشتم با خودم میشماردم. ...1.....به کامیون خیلی نزدیک شدند 2......یکی از نوچه های تایگر داشت در کامیون رو باز میکرد 3......در باز شد و حالا وقتشه ..ادمای من از تو کامیون در اومدن .....آخ تایگراخ فکر کردی به همین راحتی 5ملیارد دولارو میدم و زرشک!؟
کلت مشکیم رو در آوردم و بلند گفتم :
-وقتشه!تایگر و زنده میخوام
درگیری شدت گرفت هرکی به هرکی تیر میزد توی این هیاهو دیدم تایگر داره آروم جیم میزنه هه....خیال کرده...
یه تیر زدم به لاستیک ماشینش که پنچر شد از تو ماشین نگاهی بهم انداخت ..
عرق ترس رو روی پیشونی بلندش می دیدم ..
لباش میلرزید مردمک چشماش کوچیک تر شده بود
یه پوز خند زدم و گفتم :
-جان ....تایگر رو بیارید .....زنده
جان-چشم
تایگر از ماشین آوردن بیرون .........
۳.۹k
۱۹ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.