به نام خالق عشق
به نام خالق عشق
سلام!دوستان عزیز و همراهان همیشگی من مدتی هست
که شروع به نوشتن رمان دومم کردم که اسمش معجزه عشق هست
امیدوارم دوستش داشته باشین
هرشب یک پارت ولی امروز پنج پارت اول رو در مدت زمان کوتاهی میذارم
رمان معجزه ی عشق 💜 به قلم:زهرا.ح
رمان .....پارت1
بنام خداوندی که عشق را افرید💜
مقدمه:گاهی عشق میان تمام سردرگمی هایت
مرهمی میشود و تورا از منجلاب تنهایی بیرون میکشد اما گاهی عشق ریسمانی میشود که جانت را میگیرد💔
پارت یک=
کلافه به کتاب تست ریاضیم نگاه کردم
مزخرف ترین درس که شب امتحاناش خدا فقط میدونست که چقدر اذیت میشدم
کتاب رو بستم،پرت کردم روی میز کنکور بدترین شرایطی هست که ادم میتونه تجربه کنه
با صدای مامانم ک داشت برای ناهار صدام میکرد از فکر و خیال بیرون اومدم
سر میزنشستم!با عشق به غذا ها نگاه کردم بعلههههه
همونیه که من عاشقشم قورمه سبزی جان،با دونه های ریز و قرمز لوبیا که میون خورشت با احساسات من بازی میکرد و بیشتر از پیش من رو گرسنه میکرد با صدای خنده ی مهرداد و مامان به خودم اومدم هاج و واج نگاهشون گفت چی شده؟!!!
مهرداد با خنده گفت:مامان محیا همیشه همین طوره😂 از بچگی قورمه سبزی میدید همینجوری مجذوبش میشد !و یه لبخند کوچیک روی لب های
مامان نشست و گفت:بذار برات بکشم که به وصال یار برسی دخترم .
یهو از این لبخند مامانم دلم گرفت اخه پدرم امسالو کلا ماموریت بود
ومیشد دلتنگیو از عمق چشماش حس کرد یهو بغض کردم و همه داشتیم توی سکوت غذا میخوردیم
که صدای زنگ اومد به ساعت نگاه کردم2:45یک ساعت دیگه همایش بود با صدای ریحانه که بلند به همه سلام کرد سرم رو بالا اوردم گفت:به به ریحون خانم چ عجبیی شما یادت افتاد یه دوستی هم دارید
ریحانه:به خودت بگو که غرق در درس و مشقی یه تعارفی هم نمیکنه بیام بشینم همین جور سرپا ایستادم خسته شدم بابا!
من:خیله گفت بیا تو اتاق
_واو کتاب تستاشو بیبی دکتر خفن
+تو بهتری خانم ادبیات
ریحانه رشته اش انسانی بود و دنبال علاقه اش رفته بود
اما من !به حرف خانواده ام گوش کردم
و پا گذاشتم روی علاقم ولی خب الان عاشق رشته ام هستم
ریحانه:یوهووو رفتی هپروت؟؟؟؟
_نه بابا
+پاشو پاشو اماده شومحیا جون گفتن رفع اشکال ریاضی امتحانی گذاشتن
بابهترین استادا خوراک خودمو خودت ..
شونه هامو با بی تفاوتی بالا انداختم گفتم ما خیلی جاها کلاس رفتیم ولی هنوز مشکلمون برطرف نشد
ریحانه:پاشو اینقدر غر نزن
سلام!دوستان عزیز و همراهان همیشگی من مدتی هست
که شروع به نوشتن رمان دومم کردم که اسمش معجزه عشق هست
امیدوارم دوستش داشته باشین
هرشب یک پارت ولی امروز پنج پارت اول رو در مدت زمان کوتاهی میذارم
رمان معجزه ی عشق 💜 به قلم:زهرا.ح
رمان .....پارت1
بنام خداوندی که عشق را افرید💜
مقدمه:گاهی عشق میان تمام سردرگمی هایت
مرهمی میشود و تورا از منجلاب تنهایی بیرون میکشد اما گاهی عشق ریسمانی میشود که جانت را میگیرد💔
پارت یک=
کلافه به کتاب تست ریاضیم نگاه کردم
مزخرف ترین درس که شب امتحاناش خدا فقط میدونست که چقدر اذیت میشدم
کتاب رو بستم،پرت کردم روی میز کنکور بدترین شرایطی هست که ادم میتونه تجربه کنه
با صدای مامانم ک داشت برای ناهار صدام میکرد از فکر و خیال بیرون اومدم
سر میزنشستم!با عشق به غذا ها نگاه کردم بعلههههه
همونیه که من عاشقشم قورمه سبزی جان،با دونه های ریز و قرمز لوبیا که میون خورشت با احساسات من بازی میکرد و بیشتر از پیش من رو گرسنه میکرد با صدای خنده ی مهرداد و مامان به خودم اومدم هاج و واج نگاهشون گفت چی شده؟!!!
مهرداد با خنده گفت:مامان محیا همیشه همین طوره😂 از بچگی قورمه سبزی میدید همینجوری مجذوبش میشد !و یه لبخند کوچیک روی لب های
مامان نشست و گفت:بذار برات بکشم که به وصال یار برسی دخترم .
یهو از این لبخند مامانم دلم گرفت اخه پدرم امسالو کلا ماموریت بود
ومیشد دلتنگیو از عمق چشماش حس کرد یهو بغض کردم و همه داشتیم توی سکوت غذا میخوردیم
که صدای زنگ اومد به ساعت نگاه کردم2:45یک ساعت دیگه همایش بود با صدای ریحانه که بلند به همه سلام کرد سرم رو بالا اوردم گفت:به به ریحون خانم چ عجبیی شما یادت افتاد یه دوستی هم دارید
ریحانه:به خودت بگو که غرق در درس و مشقی یه تعارفی هم نمیکنه بیام بشینم همین جور سرپا ایستادم خسته شدم بابا!
من:خیله گفت بیا تو اتاق
_واو کتاب تستاشو بیبی دکتر خفن
+تو بهتری خانم ادبیات
ریحانه رشته اش انسانی بود و دنبال علاقه اش رفته بود
اما من !به حرف خانواده ام گوش کردم
و پا گذاشتم روی علاقم ولی خب الان عاشق رشته ام هستم
ریحانه:یوهووو رفتی هپروت؟؟؟؟
_نه بابا
+پاشو پاشو اماده شومحیا جون گفتن رفع اشکال ریاضی امتحانی گذاشتن
بابهترین استادا خوراک خودمو خودت ..
شونه هامو با بی تفاوتی بالا انداختم گفتم ما خیلی جاها کلاس رفتیم ولی هنوز مشکلمون برطرف نشد
ریحانه:پاشو اینقدر غر نزن
۴.۳k
۲۵ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.