ⓑⓛⓐⓒⓚ♤ⓦⓞⓛⓕ:
ⓑⓛⓐⓒⓚ♤ⓦⓞⓛⓕ:
Blackwolf fic
#زخم
#مارکجین
ترس دارم از فراموشی
می ترسم از مردمی که با ترحم زخمتو تازه می کنن
ترس دارم از اونایی که خویه حیوون دارنو اسم آدمو یدک می کشن
ترسم ترد شدنه به خاطره یه زخمه
ترسم از فاش شدن این راز
کاش زیبایی درونی بجایه زیبایی چهره اهمیت داشت
اون وقت گم نمی شدم تو این شب تاریک موهام
-------------------------------
#زخم
مرد:مارک توان معلم ریاضیم
محو چهره دلنشینش بودم
که
مارک:تموم شدمم حالا بشین درستو بخون اون موهای مسخره رم بزن کنا ر
-نمیشه
مارک : بززنن کنااارر میگمم
- نمیشششههه
مارک موهامو کناار زدد و با یه پوزخند بهم نگاه می کرد
:خو حالا بپوشونش حالم بد نشه
از رک بودنش خوشم اومد حداقل به دروغ نمی گه قیافم خوبه و بهم ترحم نمی کنه ولی جوشش اشکو حس می کردم چون زشتیه صورتمو به رخم می کشه
مارک :آبغوره نگیر بشین اینو حل کن
قلمو تو دستم گرفتم ولی قلم هی می لرزید
---------------'
#تیغ_خاطرات
#بنیور
پسر: چی کار کنم ازم ناراحت نباشی
-ناراحت ، واسه چی وقتی نزدیکام بهم پشت کردن فهمیدم هیچ کس ارزش ناراحتی رو نداره
پسر: منم به این باور رسیدم فقط اون شب چرا اومدی طرف من می تونستی مثل خیلیا بی خیال از کنارم بگذری ولی نگذشتی چرا؟؟
-حس کردم مث من زخم خورده ای ولی زخمت اونقدر عمیق نبود چون آدمی که زخم بخوره درد آدمای اطرافشو از تو چشماشون می خونه و زخم نمیزنه ولی تو برعکسشو انجام داد
پسر : خیلی فلسفی حرف میزنی
- من هیچ وقت نخواستم اینجور باشم ولی زندگی از من یه داستان فلسفی ساخته حالا برو
پسر:من مارکم اسمتو چیه ؟؟
-شاهرگ
مارک:یعنی چی؟؟
-تیغ خاطرات داره منو از زندگیم جدا می کنه
مارک:خیلی عجیبی
-عجیب شدم
-------------
جین-من هرزمم ارهه هرزم راحت شدی (با داد) هرزگیم وقتی شروع شد که تویه هرزه اومدی تو زندگیم
جی بی:هوووی رم نکن فک نکن با اوردن اسم اون دختره من حسودی می کنم حسودی یه حسه که واسه من بی احساس مفهوم نداره مطمئنم هیچ خری با ت نمی مونه
- ارهه با هیچ کس نیستمم مگه بعد هرزه بازیات می تونستم کسیو دوس داشته باشم ازتت متنفرممم
جی بی:دیگه داری حرف مفت میزنیی خوب خودت هرز میری می خوام به ارزوت برسونمت مگه نمی خوای شبتو با من باشیی ؟؟
-خفهه شو گند زدی به گذشتم آیندم قراره بدون تو باشه هر روز ارزوم ندیدن قیافه سگیته (بچه ها فقط داستانه)
جی بی :بعد اون اتفاق نفهمیدی من کیم که صدای عرر عرت کله خونه رو ورداش باشه نشونت میدم
شرو ع کرد به باز کردن دکمه پیرنش
-------------
#picasso
#مارکسون
#بینیور
مارک
جک: دهنتوو ببند این همه دروغو چجور به هم می بافی چجور
- دروغ نیستت (بلوزشو زد بالا) ببین کبودیارو ببین
من هرزم خوبه وقتی رفتم زیر یه نفر که دوسش ندارم هرزم حالا چه به اجبار چه با علاقه تقصیر منم نبود از بس زیر سرنوشت بودم رفتم زیر بقیه
جک: ه...رزه هه هرزه واوو بعد تویه هرزه با تمام هرزگیات می خواستی با من باشی
- تحقیر نکن خودم نخواستم الانم که با تو نیستم
پس واسه چی حرص می خوری
جک: ارزش حرص خوردنم نداری
- میدونم برا همین دارم از همه ادمای دورم فاصله می گیرم که ارزششون نیاد پایین از زندگی همه گم می شم
جک:کار خوبی می کنی
------------
ادامه در
چنل
@blackwolfgot7fic
Blackwolf fic
#زخم
#مارکجین
ترس دارم از فراموشی
می ترسم از مردمی که با ترحم زخمتو تازه می کنن
ترس دارم از اونایی که خویه حیوون دارنو اسم آدمو یدک می کشن
ترسم ترد شدنه به خاطره یه زخمه
ترسم از فاش شدن این راز
کاش زیبایی درونی بجایه زیبایی چهره اهمیت داشت
اون وقت گم نمی شدم تو این شب تاریک موهام
-------------------------------
#زخم
مرد:مارک توان معلم ریاضیم
محو چهره دلنشینش بودم
که
مارک:تموم شدمم حالا بشین درستو بخون اون موهای مسخره رم بزن کنا ر
-نمیشه
مارک : بززنن کنااارر میگمم
- نمیشششههه
مارک موهامو کناار زدد و با یه پوزخند بهم نگاه می کرد
:خو حالا بپوشونش حالم بد نشه
از رک بودنش خوشم اومد حداقل به دروغ نمی گه قیافم خوبه و بهم ترحم نمی کنه ولی جوشش اشکو حس می کردم چون زشتیه صورتمو به رخم می کشه
مارک :آبغوره نگیر بشین اینو حل کن
قلمو تو دستم گرفتم ولی قلم هی می لرزید
---------------'
#تیغ_خاطرات
#بنیور
پسر: چی کار کنم ازم ناراحت نباشی
-ناراحت ، واسه چی وقتی نزدیکام بهم پشت کردن فهمیدم هیچ کس ارزش ناراحتی رو نداره
پسر: منم به این باور رسیدم فقط اون شب چرا اومدی طرف من می تونستی مثل خیلیا بی خیال از کنارم بگذری ولی نگذشتی چرا؟؟
-حس کردم مث من زخم خورده ای ولی زخمت اونقدر عمیق نبود چون آدمی که زخم بخوره درد آدمای اطرافشو از تو چشماشون می خونه و زخم نمیزنه ولی تو برعکسشو انجام داد
پسر : خیلی فلسفی حرف میزنی
- من هیچ وقت نخواستم اینجور باشم ولی زندگی از من یه داستان فلسفی ساخته حالا برو
پسر:من مارکم اسمتو چیه ؟؟
-شاهرگ
مارک:یعنی چی؟؟
-تیغ خاطرات داره منو از زندگیم جدا می کنه
مارک:خیلی عجیبی
-عجیب شدم
-------------
جین-من هرزمم ارهه هرزم راحت شدی (با داد) هرزگیم وقتی شروع شد که تویه هرزه اومدی تو زندگیم
جی بی:هوووی رم نکن فک نکن با اوردن اسم اون دختره من حسودی می کنم حسودی یه حسه که واسه من بی احساس مفهوم نداره مطمئنم هیچ خری با ت نمی مونه
- ارهه با هیچ کس نیستمم مگه بعد هرزه بازیات می تونستم کسیو دوس داشته باشم ازتت متنفرممم
جی بی:دیگه داری حرف مفت میزنیی خوب خودت هرز میری می خوام به ارزوت برسونمت مگه نمی خوای شبتو با من باشیی ؟؟
-خفهه شو گند زدی به گذشتم آیندم قراره بدون تو باشه هر روز ارزوم ندیدن قیافه سگیته (بچه ها فقط داستانه)
جی بی :بعد اون اتفاق نفهمیدی من کیم که صدای عرر عرت کله خونه رو ورداش باشه نشونت میدم
شرو ع کرد به باز کردن دکمه پیرنش
-------------
#picasso
#مارکسون
#بینیور
مارک
جک: دهنتوو ببند این همه دروغو چجور به هم می بافی چجور
- دروغ نیستت (بلوزشو زد بالا) ببین کبودیارو ببین
من هرزم خوبه وقتی رفتم زیر یه نفر که دوسش ندارم هرزم حالا چه به اجبار چه با علاقه تقصیر منم نبود از بس زیر سرنوشت بودم رفتم زیر بقیه
جک: ه...رزه هه هرزه واوو بعد تویه هرزه با تمام هرزگیات می خواستی با من باشی
- تحقیر نکن خودم نخواستم الانم که با تو نیستم
پس واسه چی حرص می خوری
جک: ارزش حرص خوردنم نداری
- میدونم برا همین دارم از همه ادمای دورم فاصله می گیرم که ارزششون نیاد پایین از زندگی همه گم می شم
جک:کار خوبی می کنی
------------
ادامه در
چنل
@blackwolfgot7fic
۱۰.۲k
۱۸ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.