دلم می خواهد بنشینم در یک کافه ی شلوغ
دلم می خواهد بنشینم در یک کافه ی شلوغ
تکیه بدهم به پنجره
و به تماشا بنشینم
دست ها را ؛چشم ها را ؛ عشق ها را.
دلم میخواهد کافه چی برایم قهوه بیاورد
سرد شود - تازه بیاورد
بعد بنشیند کنارم آرام در گوشم بگوید
کجا می گذرد فکر و خیالت؟؟؟
جوابی نداشته باشم
مات و مبهوت باز نگاه کنم !!!
و زیر لب بگویم کافه چی !!!!!!!
امده بودم نمیرد
باور بودن دستی
نگاهی عشقی
تلخی قهوه پیشکش
همان هایی که می آیند در کافه ات
قهوه می نوشند تا یادشان برود
چه تلخ کردن روزگار را
به حال رقصنده ای
حوالی خوش باوری ها
تکیه بدهم به پنجره
و به تماشا بنشینم
دست ها را ؛چشم ها را ؛ عشق ها را.
دلم میخواهد کافه چی برایم قهوه بیاورد
سرد شود - تازه بیاورد
بعد بنشیند کنارم آرام در گوشم بگوید
کجا می گذرد فکر و خیالت؟؟؟
جوابی نداشته باشم
مات و مبهوت باز نگاه کنم !!!
و زیر لب بگویم کافه چی !!!!!!!
امده بودم نمیرد
باور بودن دستی
نگاهی عشقی
تلخی قهوه پیشکش
همان هایی که می آیند در کافه ات
قهوه می نوشند تا یادشان برود
چه تلخ کردن روزگار را
به حال رقصنده ای
حوالی خوش باوری ها
۵.۱k
۲۴ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.