قلبت ❤ بهتر شـده؟؟؟🙏 😯 😢
قلبت ❤ بهتر شـده؟؟؟🙏 😯 😢
👧 🏻 اوهوم خیلی #بهترم.دیه درد نمیکنه.😢
👨 🏻 چرا #دیشب بیدارم نکردی آخه؟😡
👧 🏻 از سرکار اومده بودی.خسته بودی دلم نمیومد #بیدارت کنم😔
👨 🏻 اگه #حالت بدتر میشد من چه غلطی میکردم😭
👧 🏻 الان که حالم #خوبه آقایی😢
👨 🏻 وقتی حالت بد میشه منو #بیدار کن.سکته نده منو انقد😢
👧 🏻 چشم آقایی.تو #حرص نخور.ببخشید😔
👨 🏻 بیا #بغلم ببینـم😒
چشم🙈 😊 💁 👦 😉 😄 ☺
👨 🏻 ای جانم.هیچی بغله #خانومم نمیشه😘
//////////////////////////////////////////^^^//////////////////////////////////
توف به روزگار و آدمای پست و بی وفاش که چقد راحت و آسون دل میشکنند و پا روی احساس و وجود و روح و روان طرف مقابلشون میگذارن و بعدش راحتروآسونتر خودشون و به بیخیالی و نفهمی میزنن ازکنار رابطشون و اون شخص و همه چیز...رد میشنن و انگار نه انگار ی روزی...
دردآورترین و بدترین شکنجه ی روحی این روزهای این حمیدی که بدست تو ویرانه و ...شده روزوروزگارو،روح و جسمش،تکرار تک تک آن لحظات و یادآوری لحظه بلحظه ی آن خاطرات و خاطرات تمام آن ثانیه بثانیه هاییکه بعدازسالها جنگ با نیازوخواسته ی دل و جسمم که مبادا کوچکترین حرکتی ازمن دلیلی بشود برای ازدست دادن عشقم،تنها بمیل و خواسته ی تو،و برای لذت تو،رفع نیاز تو،آرامش تو وثابت کردن اوج عشقم به تو،آغوش حمید را با تمام احساس و عشق و...نثار توکردم،منیکه برای تن خود احساس و نیاز خود حرمت بسیاری...ووو تمام دردهای این دل که دیگر توان تکرارش را بیش ازاین برای خود ندارم چه رسد بنوشتنشان،آن هم برای خواندن و شاید درس عبرتی شدن و بودن برای دیگرانیکه...بیخیال،همین و دگر هیچ...
👧 🏻 اوهوم خیلی #بهترم.دیه درد نمیکنه.😢
👨 🏻 چرا #دیشب بیدارم نکردی آخه؟😡
👧 🏻 از سرکار اومده بودی.خسته بودی دلم نمیومد #بیدارت کنم😔
👨 🏻 اگه #حالت بدتر میشد من چه غلطی میکردم😭
👧 🏻 الان که حالم #خوبه آقایی😢
👨 🏻 وقتی حالت بد میشه منو #بیدار کن.سکته نده منو انقد😢
👧 🏻 چشم آقایی.تو #حرص نخور.ببخشید😔
👨 🏻 بیا #بغلم ببینـم😒
چشم🙈 😊 💁 👦 😉 😄 ☺
👨 🏻 ای جانم.هیچی بغله #خانومم نمیشه😘
//////////////////////////////////////////^^^//////////////////////////////////
توف به روزگار و آدمای پست و بی وفاش که چقد راحت و آسون دل میشکنند و پا روی احساس و وجود و روح و روان طرف مقابلشون میگذارن و بعدش راحتروآسونتر خودشون و به بیخیالی و نفهمی میزنن ازکنار رابطشون و اون شخص و همه چیز...رد میشنن و انگار نه انگار ی روزی...
دردآورترین و بدترین شکنجه ی روحی این روزهای این حمیدی که بدست تو ویرانه و ...شده روزوروزگارو،روح و جسمش،تکرار تک تک آن لحظات و یادآوری لحظه بلحظه ی آن خاطرات و خاطرات تمام آن ثانیه بثانیه هاییکه بعدازسالها جنگ با نیازوخواسته ی دل و جسمم که مبادا کوچکترین حرکتی ازمن دلیلی بشود برای ازدست دادن عشقم،تنها بمیل و خواسته ی تو،و برای لذت تو،رفع نیاز تو،آرامش تو وثابت کردن اوج عشقم به تو،آغوش حمید را با تمام احساس و عشق و...نثار توکردم،منیکه برای تن خود احساس و نیاز خود حرمت بسیاری...ووو تمام دردهای این دل که دیگر توان تکرارش را بیش ازاین برای خود ندارم چه رسد بنوشتنشان،آن هم برای خواندن و شاید درس عبرتی شدن و بودن برای دیگرانیکه...بیخیال،همین و دگر هیچ...
۹۵۶
۳۱ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.