یک ساعت تمام، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم به رویش نگاه کرد
یک ساعت تمام، بدون آنکه یک کلام حرف بزنم به رویش نگاه کردم
فریاد کشید: آخر خفه شدم! چرا حرف نمیزنی؟
گفتم: نشنیدی؟.... برو...
زبـــآن سـکـوت
فریاد کشید: آخر خفه شدم! چرا حرف نمیزنی؟
گفتم: نشنیدی؟.... برو...
زبـــآن سـکـوت
۱.۱k
۱۷ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.