سلووووووم اینم پارت۱۷^ــــ^ نظر یادتون نره シامیدوارم لذت
سلووووووم اینم پارت۱۷^ــــ^ نظر یادتون نره シامیدوارم لذت ببرین
✍ستارگان عاشق✍
پارت ⑦①
♡ته یون◇
سرم تو گوشیم بود سویونگ هدفون زده بود و میرقصید.جسیکا هم امشب اومده بود اتاقمون و داشت تلویزیون نگاه میکرد.همینطوری که تو عکسام میچرخیدم عکس بکهیون و خودمو دیدم.آه خیلی برام سخته که ازش جدا شدم.گوشیمو گذاشتم رومیز و رفتم سمت قفسه کتابام رو میز تحریر اون کتابایی که سوهو میخواست رو دیدم.لبخند زدم.صدای در اتاق اومد.سویونگ چشاشو بسته بود و میرقصید.اصلا متوجه نشده بود،جسیکا دروباز کرد.یهو پرت شد اونور سوهو با ست ورزشی طوسی اومد تو.جسی:آآآآآآآی.سوهو واستاد و به سویونگ نگاه کرد.مداد رومیز رو برداشتم و پرت کردم سمت سویونگ.مداد خورد به کلش.هدفونشو در اورد و داد زد:هی!!با چشام به سوهو اشاره کردم.سویونگ وحشت زده داد زد:اینجا چه خبره؟سوهو اومد سمت من_مشکلی پیش اومده آقای کیم؟&اون کتابا_شرمنده م.کتابا رو از رو میز برداشتم و بغلشون کردم.&حداقل اسمش_نه&بگو برم بخرمشون_آآآآ نوووچ&ازت میخرمشون_نههه میخوای پولتو به رخ من بکشی؟&پس بده بخونمشون_اصلا هیچ راهی نداره.جسیکا و سویونگ هردوتاشون به ما دوتا نگاه میکردنو میخندیدن.&هیچ راهی؟_نیوچ&۲ راه برای پیروزی هست.۱مذاکره۲زور.مورد اول حذف شد،پس مورد دومو امتحان میکنیم.جسیکا داشت دیوارو گاز میگرفت و سویونگ نشسته بود زمین و از دلش گرفته بود._موافق نیستم&دلبخواهی نیس.اومد سمتم.دوییدم رفتم پشت جسیکا.جسی:نه نه من هنوز سرم درد میکنه.آفرین اونی ته یون بده بهش بره.سویونگ دویید و رفت رو میز تحریر نشست.جسیکا هم دویید کنار سویونگ نشست.ایییش.سوهو اومد سمتم.سریع دوییدم سمت چپش اومد جلوم وایستاد.آروم آروم رفتم سمت عقب.دستمو محکم گرفت اومد کتابو از لای دستم دربیاره.خودمو کشیدم عقب.بـــنگ خوردم زمین.یه چیزی هم رو من بود خیلی دردم گرفت.انگار چیزی رو لبم بود.چشامو باز کردم.چندثانیه به چشای سوهو نگاه کردم.سریع از روم بلند شد و کتابارو از رو سینه م برداشت و بدو بدو از اتاق رفت بیرون.نفس نفس میزدم سویونگ تند تند عکس میگرفت.جسیکا میخندید.از جام بلند شدم._چیه؟؟جسی:یه بوسه مجانی حال داد؟سویونگ:مگه بوسه پولیه؟جسی:اوه سوتی دادم.ساپورتمو زدم بالا زانوم قرمز شده بود.جسی اومد سمتم و گفت:حالت خوبه عزیزم؟_امم بدنیستم.سویونگ:بایدم خوب باشی. گوشیشو برگردوند سمتم:من جای تو بودم پرواز میکردم.مگه نه جسی؟جسیکا:از لحاظ مودب بودنش و پولدار بودنش خوبه.سویونگ:قیافشم خوبه تازه از پس ۱۱ نفر شیطون بلا هم برمیاد.اونی ته یون بهتره تورش کنی منفعت زیادی داره_بروبابا.جسی:راس میگه ها.از جام بلند شدم:جسی و سویونگ میزنم میکش...صدای starnewsاومد،جسی:هیییس!رومو برگردوندم. مجری:با سلام خدمت شما مردم کره.۳ ماه میشه که گروه های کی پاپ به مدرسه موسیقی ستاره درخشان رفتن و چندی پیش آلبوم جدیدشونو بیرون دادن.واقعا عالیه.اما خبرات زیادی هم درمورد ستاره ها پخش شده.توسط دانش آموزای عادی مدرسه ی ستاره درخشان.واقعا ستاره های کی پاپ زندگی جنجالی دارن.امروز یک خبر شوک آور کی پاپ رو منفجر کرد.پارک هیومین از گروه تی آرا امروز خودکشی کرده و الان تو یکی از بیمارستانهای سئول بستریه.واقعا دلیل این خودکشی چیه؟ما چندروز پیش خبر رسمی شدن رابطه اوه سهون و پارک هیومینو شنیدیم!وپارک هیومین رو رگ دست چپش با چاقو اول اسم سهون یعنیs رو نوشته.و حال هیومین خیلی بده،نبضش ضعیفه و بیهوشه،لطفا براش دعا کنید...
سویونگ:باورم نمیشه_هیومین!جسیکا سریع رفت بیرون._جسیکا جسیکا!سویونگ:جدیدا اوضاع خیلی خطرناک نشده؟الی از یوکیس هم قراره تو تابستون پدر بشه.آه خدایا باید مراقب خودم باشم._جسیکا زیاد مشکوک نیس؟&چطور مگه؟_زیادی دور بر سهون نیس؟&آه آره&نکنه خودکشی هیومین به اون ربط داشته باشه؟&ایییش وللش من برم اتاق رقص اینجا خیلی جو بده._مراقب خودت باش._چشم!
☆هیومین☆
چشامو آروم باز کردم.فقط یه دیوار سفیدو میدیدم.به دور و برم نگاه کردم.سهون دستمو گرفته بود و سرشو رو تخت گذاشته بود و خواب بود.یاد اون خوابی که دیدم افتادم.من مجبورم با شی وون نامزد کنم.به دستم نگاه کردم.باند پیچی شده بود.میخواستم بلند شمو فرار کنم اما سرم نمیزاشت.سهون از خواب بیدار شد.&هیومین!بیدار شدی.رومو برگردوندم.بغض گلومو گرفت,&هیومین خوبی؟_فقط تنهام بزار.خواهش میکنم&چیزی شده؟_نه برو ب پدرم بگو بیاد.&چشم الان میام._اوه سهون.برگشتمو بهش نگاه کردم.&جانم؟_دیگه....برنگرد اینجا.&چی؟_به پدرم بگو بیاد ولی خودت نیا اینجا.بعدا میبینمت.معلوم بود از لحن سردم تعجب کرده.سریع رفت بیرون.بعد چند مین بابام اومد.$هیومین دخترم خوب.._من تصمیمو گرفتم.من با شی وون ازدواج میکنم$تصمیم عاقلانه ایه_اما پدر در عوضش هیچوقت هیچوقت شمارو نمیبخشم.دیگه توقع نداشته باشین اون
✍ستارگان عاشق✍
پارت ⑦①
♡ته یون◇
سرم تو گوشیم بود سویونگ هدفون زده بود و میرقصید.جسیکا هم امشب اومده بود اتاقمون و داشت تلویزیون نگاه میکرد.همینطوری که تو عکسام میچرخیدم عکس بکهیون و خودمو دیدم.آه خیلی برام سخته که ازش جدا شدم.گوشیمو گذاشتم رومیز و رفتم سمت قفسه کتابام رو میز تحریر اون کتابایی که سوهو میخواست رو دیدم.لبخند زدم.صدای در اتاق اومد.سویونگ چشاشو بسته بود و میرقصید.اصلا متوجه نشده بود،جسیکا دروباز کرد.یهو پرت شد اونور سوهو با ست ورزشی طوسی اومد تو.جسی:آآآآآآآی.سوهو واستاد و به سویونگ نگاه کرد.مداد رومیز رو برداشتم و پرت کردم سمت سویونگ.مداد خورد به کلش.هدفونشو در اورد و داد زد:هی!!با چشام به سوهو اشاره کردم.سویونگ وحشت زده داد زد:اینجا چه خبره؟سوهو اومد سمت من_مشکلی پیش اومده آقای کیم؟&اون کتابا_شرمنده م.کتابا رو از رو میز برداشتم و بغلشون کردم.&حداقل اسمش_نه&بگو برم بخرمشون_آآآآ نوووچ&ازت میخرمشون_نههه میخوای پولتو به رخ من بکشی؟&پس بده بخونمشون_اصلا هیچ راهی نداره.جسیکا و سویونگ هردوتاشون به ما دوتا نگاه میکردنو میخندیدن.&هیچ راهی؟_نیوچ&۲ راه برای پیروزی هست.۱مذاکره۲زور.مورد اول حذف شد،پس مورد دومو امتحان میکنیم.جسیکا داشت دیوارو گاز میگرفت و سویونگ نشسته بود زمین و از دلش گرفته بود._موافق نیستم&دلبخواهی نیس.اومد سمتم.دوییدم رفتم پشت جسیکا.جسی:نه نه من هنوز سرم درد میکنه.آفرین اونی ته یون بده بهش بره.سویونگ دویید و رفت رو میز تحریر نشست.جسیکا هم دویید کنار سویونگ نشست.ایییش.سوهو اومد سمتم.سریع دوییدم سمت چپش اومد جلوم وایستاد.آروم آروم رفتم سمت عقب.دستمو محکم گرفت اومد کتابو از لای دستم دربیاره.خودمو کشیدم عقب.بـــنگ خوردم زمین.یه چیزی هم رو من بود خیلی دردم گرفت.انگار چیزی رو لبم بود.چشامو باز کردم.چندثانیه به چشای سوهو نگاه کردم.سریع از روم بلند شد و کتابارو از رو سینه م برداشت و بدو بدو از اتاق رفت بیرون.نفس نفس میزدم سویونگ تند تند عکس میگرفت.جسیکا میخندید.از جام بلند شدم._چیه؟؟جسی:یه بوسه مجانی حال داد؟سویونگ:مگه بوسه پولیه؟جسی:اوه سوتی دادم.ساپورتمو زدم بالا زانوم قرمز شده بود.جسی اومد سمتم و گفت:حالت خوبه عزیزم؟_امم بدنیستم.سویونگ:بایدم خوب باشی. گوشیشو برگردوند سمتم:من جای تو بودم پرواز میکردم.مگه نه جسی؟جسیکا:از لحاظ مودب بودنش و پولدار بودنش خوبه.سویونگ:قیافشم خوبه تازه از پس ۱۱ نفر شیطون بلا هم برمیاد.اونی ته یون بهتره تورش کنی منفعت زیادی داره_بروبابا.جسی:راس میگه ها.از جام بلند شدم:جسی و سویونگ میزنم میکش...صدای starnewsاومد،جسی:هیییس!رومو برگردوندم. مجری:با سلام خدمت شما مردم کره.۳ ماه میشه که گروه های کی پاپ به مدرسه موسیقی ستاره درخشان رفتن و چندی پیش آلبوم جدیدشونو بیرون دادن.واقعا عالیه.اما خبرات زیادی هم درمورد ستاره ها پخش شده.توسط دانش آموزای عادی مدرسه ی ستاره درخشان.واقعا ستاره های کی پاپ زندگی جنجالی دارن.امروز یک خبر شوک آور کی پاپ رو منفجر کرد.پارک هیومین از گروه تی آرا امروز خودکشی کرده و الان تو یکی از بیمارستانهای سئول بستریه.واقعا دلیل این خودکشی چیه؟ما چندروز پیش خبر رسمی شدن رابطه اوه سهون و پارک هیومینو شنیدیم!وپارک هیومین رو رگ دست چپش با چاقو اول اسم سهون یعنیs رو نوشته.و حال هیومین خیلی بده،نبضش ضعیفه و بیهوشه،لطفا براش دعا کنید...
سویونگ:باورم نمیشه_هیومین!جسیکا سریع رفت بیرون._جسیکا جسیکا!سویونگ:جدیدا اوضاع خیلی خطرناک نشده؟الی از یوکیس هم قراره تو تابستون پدر بشه.آه خدایا باید مراقب خودم باشم._جسیکا زیاد مشکوک نیس؟&چطور مگه؟_زیادی دور بر سهون نیس؟&آه آره&نکنه خودکشی هیومین به اون ربط داشته باشه؟&ایییش وللش من برم اتاق رقص اینجا خیلی جو بده._مراقب خودت باش._چشم!
☆هیومین☆
چشامو آروم باز کردم.فقط یه دیوار سفیدو میدیدم.به دور و برم نگاه کردم.سهون دستمو گرفته بود و سرشو رو تخت گذاشته بود و خواب بود.یاد اون خوابی که دیدم افتادم.من مجبورم با شی وون نامزد کنم.به دستم نگاه کردم.باند پیچی شده بود.میخواستم بلند شمو فرار کنم اما سرم نمیزاشت.سهون از خواب بیدار شد.&هیومین!بیدار شدی.رومو برگردوندم.بغض گلومو گرفت,&هیومین خوبی؟_فقط تنهام بزار.خواهش میکنم&چیزی شده؟_نه برو ب پدرم بگو بیاد.&چشم الان میام._اوه سهون.برگشتمو بهش نگاه کردم.&جانم؟_دیگه....برنگرد اینجا.&چی؟_به پدرم بگو بیاد ولی خودت نیا اینجا.بعدا میبینمت.معلوم بود از لحن سردم تعجب کرده.سریع رفت بیرون.بعد چند مین بابام اومد.$هیومین دخترم خوب.._من تصمیمو گرفتم.من با شی وون ازدواج میکنم$تصمیم عاقلانه ایه_اما پدر در عوضش هیچوقت هیچوقت شمارو نمیبخشم.دیگه توقع نداشته باشین اون
۱۰.۳k
۱۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.