لطفا بفهمان به خاطرات زبان نفهمت که تو را به هر بهانه ای به یاد من نیاورند #پروانه_اکبری_گلشنی
بهار وقتی بهارست که دلت در یخبندان عاطفه ای منجمد نشده باشد #پروانه_اکبری_گلشنی
هیچ کس با ما یار نشد یار شد... یارِ وفا دار نشد! خلاصه بگویم که هر از گاهی شبانگاهان که سکوت بر دنیا پرده انداخته آن هنگام که از دیوار صدا در می آید و از ما نه و زل زده ایم به چند گچ بریِ سادهٔ سقف اتاق که ...
مُسلَّح به دو چشمِ شهلا ، درونِ قلبِ تنها ، کودتا کرده ای تو با این شیوهٔ فریبا ، آتشی میانِ ما ، باز بر پا کرده ای #پروانه_اکبری_گلشنی #دوبیتی #عاشقانه #شعرکوتاه #عکس_عاشقانه #مکاپ #سایه
شبم شب تر از هر شب است دو دیده تَر و این تنم در تب است رسد شاید از قاف عشق یک طبیب بپرسد چرا عشق او غایب است؟! کند نسخه چشم و لب و مویِ یار بگوید برایش همین واجب است شود آب ، کوهی ز قند در دلم ...
#کپشن_مطالعه_شود مرا غم فزون ست و حسرت بسی برای دل بی پناهم فکری کنید دلم زخمی از تیر چشمان اوست برای دل سر به راهم فکری کنید همه روز من شب بُوَد هر شبم شب ترین بر این روزگار سیاهم فکری کنید نه شمسی نه نوری نه صبحی به روز ...
#کپشن_مطالعه_شود سکوت می کنی و من قطرهٔ آب میشوم به طرز غیر باوری بی تو خراب میشوم از چه سبب گرفته ای نگاهِ خود ز چشم من که من ز چشم پوشیَت ، در اضطراب میشوم وسعت عشقم آنقَدَر عظیم گشته بی گمان بی تو در ازدحام شهر، مجنون خطاب ...