ملکه ی شعر ها می شوم! هر گاه در انحصار خیال؛ بر تخت آغوشت تکیه می زنم و از جام لبهایت جرعه جرعه بوسه می نوشم تا در صحن و سرای کاغذ ها واژه ها را با شکوه تر برقصانم #مهرمینا_محمدپور
#شب.. کنجِ تنهایی، در آغوشِ #مردی؛ آرام می گیرم! که نوازشِ خیالیِ #انگشتانش، تار و پودِ در همتنیده ی زنانه ام را؛ به انسجامی طلایی می رساند... #مهرمینا_محمدپور
زنــــــان عاشق دنیایی به وسعت پنجره های انتظار دارند که در پشت شیشه های مه گرفته اش آواز دلدادگی سر می دهند ! همان اندازه زیبا همان اندازه تلخ ..! #مهرمینا_محمدپور
. در مرداب به گل نشسته ی رویاهایم نیلوفرانی می شکفند که آیه های امید را بر جنس نمور دلتنگی ها حک می کنند تا شاید فرداهای نیامده ، آغازگر قصه ای باشند به شیرینی لبخندهایت... #مهرمینا_محمدپور
ملکه ی شعر ها می شوم! هر گاه در انحصار خیال؛ بر تخت آغوشت تکیه می زنم و از جام لبهایت جرعه جرعه بوسه می نوشم تا در صحن و سرای کاغذ ها واژه ها را با شکوه تر برقصانم #مهرمینا_محمدپور
ملکه ی شعر ها می شوم! هر گاه در انحصار خیال؛ بر تخت آغوشت تکیه می زنم و از جام لبهایت جرعه جرعه بوسه می نوشم تا در صحن و سرای کاغذ ها واژه ها را با شکوه تر برقصانم #مهرمینا_محمدپور
ملودی قدمهایت بر سنگفرش خیابانهای شهر آخرین سکانس انتظار است بی شک ! سلام دوباره ات عطر خوش نرگس ها را مهمان دائمی کوچه پس کوچه های ماتم خواهد کرد ! #مهرمینا_محمدپور #ازدواج
خسته از پچ پچ صورتکها و آدمکهای پوشالی ، حبس شده ام در حصاری مسکوت میان چهار دیواری غرور و دلخوش به کاغذ پارهای دفترم همانها ک آغشته به رویاهای کودکانه اند کاش در پی نوشت تقدیرم بزرگ شدن نبود ! #مهرمینا_محمدپور #عاشقانه
بر قبله گاه دستان #زنی سجده میکنم... که چشمه های باورم، به تقدس راستینش؛ ایمان آوردند... از روزی که #بهشت فرشِ قدمهایش شد؛ و نامش بر عرشِ کبریایی #مادر نام گرفت... #مهرمینا_محمدپور
آرامشم در ساحل آغوشت روزی ست که تمام دلتنگی ها را از خاطراتی غبارآلود تا امواج چشم انتظاری، سطر به سطر بر شانه های مردانه ات ببارم! #مهرمینا_محمدپور
آسمان پردهٔ کبودش را بر سرم می تکاند تا دانه های برف نقش زمستان بزنند بر فصلهای زندگی ام.. #مهرمینا_محمدپور
زنــــــان عاشق دنیایی به وسعت پنجره های انتظار دارند که در پشت شیشه های مه گرفته اش آواز دلدادگی سر می دهند ! همان اندازه زیبا همان اندازه تلخ ..! #مهرمینا_محمدپور
مرا رها کن در دشتهای آغوشت آن جا که مرداب تنهایی ام شکوفه می دهد و نیلوفران آبی به دور شعله های احساسم عاشقانه می رقصند..! #مهرمینا_محمدپور
پروانه های احساسم در شرقی ترین نقطه آغوشت جان می گیرند همان جا که قلبت با هر طپش عشق را بر شریانهای مردهام تزریق میکند ! #مهرمینا_محمدپور